5 آزمایش غیر اخلاقی و روانشناسی تاریخ و علت پیدایش
پیدایش آزمایشهای غیر اخلاقی و روانشناختی در تاریخ بشریت
در طول تاریخ بشریت، شاهد رخدادهایی بودیم که طبیعت بشر را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دادهاند. اما آیا همهٔ این رویدادها برای جلب علم و بهبود جامعه بودهاند؟ آیا همه آزمایشها و تجربیاتی که در تاریخ به ثبت رسیدهاند، از منشأ اخلاقی برخوردار بودهاند؟ در این مقاله، به بررسی عواملی که باعث پیدایش آزمایشهای غیر اخلاقی و روانشناختی در تاریخ بشریت شدهاند، خواهیم پرداخت.
1. نگرشهای فرهنگی و اجتماعی: نگرشها و اعتقادات فرهنگی و اجتماعی میتوانند به عنوان یکی از عوامل اصلی پیدایش آزمایشهای غیر اخلاقی مطرح شوند. در بسیاری از جوامع، افرادی که قدرت و امتیاز بیشتری داشتند، از این نگرش برای انجام آزمایشهای غیر اخلاقی بهرهگیری کردهاند. مثلاً، در دوران نازیها، آزمایشهایی روی زندانیان انجام میشد که از نظر اخلاقی کاملاً غیر قابل قبول بودند.
2. نیاز به دانش و پیشرفت: یکی دیگر از عوامل مهم در پیدایش آزمایشهای غیر اخلاقی، نیازمندی جامعه به دانش و پیشرفت است. در تلاش برای رسیدن به دانش جدید و پیشرفت تکنولوژی، برخی افراد و سازمانها به تجربیاتی که به نظر آنها میتواند منجر به کشفهای بزرگی شود، متوجه میشوند. این نیاز به دانش ممکن است آنها را به انجام آزمایشهایی برای کسب این اطلاعات بیشتر ترغیب کند، حتی اگر این آزمایشها با اصول اخلاقی در تضاد باشند.
3. افراط در توجه به علم: گاهی افراد و سازمانها به گونهای به تکنولوژی و دانش معتقد میشوند که اصول اخلاقی را دور میاندازند. این افراط در توجه به علم میتواند باعث انجام آزمایشهایی شود که به طور کامل با اصول اخلاقی در تضادند. این افراط میتواند به عنوان یکی از دلایل پیدایش آزمایشهای غیر اخلاقی در تاریخ بشریت مطرح شود.
4. قدرت و کنترل: در برخی موارد، آزمایشهای غیر اخلاقی به دلیل تمایل افراد و سازمانها به داشتن قدرت و کنترل بیشتر بر جامعه انجام میشوند. این افراد ممکن است از آزمایشها برای به دست آوردن اطلاعاتی استفاده کنند که به آنها این امکان را میدهد که بر دیگران تسلط داشته باشند و بیشترین منافع را کسب کنند.
5. عدم رویکرد اخلاقی: عدم رویکرد اخلاقی به زندگی و آزمایشات نیز میتواند یک عامل مهم در پیدایش آزمایشهای غیر اخلاقی باشد. وجود افراد و سازمانهایی که از این نظریه عقب نشینی کردهاند و اخلاق را به دنبال کردن منافع شخصی خود قرار دادهاند، میتوانند به انجام آزمایشهایی برای کسب سود شخصی بپردازند، بدون در نظر گرفتن اثرات منفی بر جامعه و انسانها.
در نهایت، آزمایشهای غیر اخلاقی و روانشناختی در تاریخ بشریت نه تنها به عواقب منفی برای افرادی که از آنها مورد استفاده قرار میگیرند، بلکه به تمام جامعه و انسانیت خود آسیب میزنند. بنابراین، لازم است که در تمامی زمینههای علمی و تحقیقاتی، اصول اخلاقی را رعایت کرده و به دستآوردن دانش با رعایت این اصول پرداخته شود. در ادامه 5 مورد از این آزمایش ها را برای شما مثال می نزنیم.
پروژه نفرت
در آفریقای جنوبی، سرهنگ ارتش و روانشناس دکتر اوبری لوین مسئول درمان همجنس گرایان این کشور شد.
هزاران نفر از همجنس گرایان در بیمارستان نظامی ورترکرگوت در نزدیکی پرتوریا زندانی شدند.در طول این درمان بی رحمانه، به مردان همجنس گرا تصاویری برهنه نشان داده شد، سپس تشویق شدند که قبل از قرار گرفتن در معرض شوک های شدید، خیال پردازی کنند.هنگامی که سرانجام آپارتاید پایان یافت، لوین آفریقای جنوبی را ترک کرد تا به عنوان سو استفاده کننده از حقوق بشر معرفی نشود. او به کانادا مهاجرت کرد و در حال حاضر در یک بیمارستان آموزشی کار می کند.
تخصیص جنسی غیرضروری
در هفت ماهگی، آلت تناسلی دیوید پیتر ریمر به طور تصادفی در طی یک ختنه معمول از بین رفت. دکتر جان پول، روان شناسی که این ایده را مورد مطالعه قرار می داد ، خانواده ریمر را متقاعد کرد که اگر پسرشان از لحاظ جنسی دوباره به عنوان یک زن انتخاب شود، احتمال بیشتری وجود دارد که به یک بلوغ جنسی موفق برسد. در طول سال ها، دکتر پول همچنان گزارش می داد که این پیوند مجدد چیزی جز موفقیت نبوده است، اگرچه او ظاهرا نتوانست با دیوید مشورت کند. قبل از اینکه دیوید در سن ۳۸ سالگی خودکشی کند، دیوید خود را کودکی توصیف می کرد که در طول آن به طرز بی رحمانه ای توسط هم سالانو اطرافیان طرد و به شدت افسرده بود.
آزمایش زندان استنفورد
آزمایش زندان استنفورد، شاید یکی از مشهورترین شکل های آزمایش انسانی که تا به حال انجام شده است، در اوت ۱۹۷۱ انجام شد. هدف از آزمایش زندان استنفورد مطالعه علل درگیری بین زندانیان و کسانی بود که از آن ها محافظت می کنند. بیست و چهار دانشجوی پسر به طور تصادفی نقش نگهبان یا زندانی را به عهده گرفتند و سپس با توجه به نقش آن ها در یک زندان مدل خاص طراحی شده واقع در زیرزمین ساختمان روانشناسی در پردیس استنفورد قرار گرفتند.خیلی زود مشخص شد که کسانی که نقش نگهبانی را به آن ها داده شده بود، کار خود را بسیار جدی می گرفتند. آن ها شروع به اجرای اقدامات خشن کردند و زندانیان خود را در معرض درجات مختلف شکنجه روانی قرار دادند.اقدامات استبدادی اتخاذ شده توسط نگهبانان به حدی شدید شد که این آزمایش پس از تنها شش روز به طور ناگهانی متوقف شد.
آزمایش میلگرام
در سال ۱۹۶۱، سه ماه پس از آنکه آدولف آیشمن نازی به جرم جنایات جنگی محاکمه شد، روانشناس استنلی میلگرام از خود پرسید که چگونه ممکن است که آیشمن و همدستانش در هولوکاست فقط از دستورها پیروی کنند.میلگرام برای اینکه بفهمد آیا چنین چیزی ممکن است یا خیر، آزمایشی را به منظور اندازه گیری تمایل افراد به اطاعت از یک شخصیت مقتدر ترتیب داد. در این آزمایش، دو شرکت کننده (که یکی از آن ها به طور مخفیانه یک بازیگر بود) در دو اتاق جدا شدند که تنها می توانستند صدای یکدیگر را بشنوند.سپس سوژه آزمایش مجموعه ای از سوالات را برای بازیگر می خواند. هر بار که بازیگر پاسخ نادرستی به یک سوال می داد، سوژه آزمایش دکمه ای را فشار می داد که شوک الکتریکی به بازیگر وارد می کرد. اگرچه بسیاری از افراد مورد آزمایش در اولین جیغ کشیدن، تمایل خود را برای متوقف کردن آزمایش ابراز کردند، اما تقریبا همه آن ها زمانی که به آن ها گفته شد که شخصا مسئول هیچ عواقبی نخواهند بود، به فشار دادن دکمه ادامه دادند.
مطالعه هیولا
در سال ۱۹۳۹، ۲۲ یتیم که در داونپورت، آیووا زندگی می کردند، سوژه های آزمایشی وندل جانسون و مری تودور، دو محقق از دانشگاه آیووا شدند.این مطالعه در مورد لکنت زبان بود، اما آن طور که فکر می کنید پیش نرفت. کودکان به دو گروه تقسیم شدند. اعضای یک گروه گفتار درمانی مثبتی دریافت کردند و به طور مداوم به خاطر شیوایی گفتارشان مورد تحسین قرار گرفتند.گروه دیگر گفتاردرمانی منفی دریافت کردند که شامل تحقیر شدن به خاطر نقص گفتاری بود که به طور اتفاقی ایجاد کرده بودند. در نهایت، کودکان گروه دوم که پیش از این آزمایش به طور معمول صحبت می کردند، مشکلات گفتاری پیدا کردند که گفته می شود تا آخر عمر آن ها را حفظ کرده بودند. جانسون و تودور هرگز نتایج مطالعه خود را به دلیل ترس از مقایسه آن ها با آزمایش کنندگان انسانی در میان نازی ها منتشر نکردند.